لبخند و گریه | ||
|
با رفتن او حسرت ديدار به جا ماند يك قلب ترك خورده تبدار به جا ماند در قالب يخ بسته احساس درونم يك درد دل ساده و بيمار به جا ماند من با نفس آينه ها زيسته بودم با رفتن او چشم گوهر بار به جا ماند دستي كه تكان خورد خداحافظي اش بود تنها اثر رفتنش اين بار به جا ماند تا آمدم از كوچه صدايش كنم او رفت دستان گره خورده به ديوار به جا ماند با رفتن او، رفتن او تا ابديت يك قلب ترك خورده تبدار به جا ماند
نظرات شما عزیزان: |
|
[ طراحي : قالب سبز ] [ Weblog Themes By : GreenSkin.ir ] |